هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

هلیا آوای زندگی

بدون عنوان

سلام مامانی خوبی؟ این روزهها خیلی لثه هات درد داره خیلی گریه می کنی الهی من قربونت برم اصلا غذا نمی خوری یه کم لاغر شدی من بهت گفتم که دندون نمیخوای خودم یه دست دندون خوب واست می خرم گوش نمیدی که    
20 تير 1390

بدون عنوان

صدای امدنت اون شب تا صبح از ذوق خوابم نبرد صبح ساعت 5 با بابایی بلند شدیم رفتیم بیمارستان ساعت 5/8 دکتر اومد بابایی وخاله فاطمه منو راهی زایشگاه کردند فقط اشک میریختم  تا دکترو دیدم بغضم ترکید بلند گریه میکردم تمام پرستارها جمع شدند که چه اتفاقی افتاده دلداریم میدادند منم بهشون میگفتم دعا کنید بچم سالم به دنیا بیا دکتر باهام خیلی حرف زد ارومم کرد در حالی که بیهوش کننده رو زد زیر لب گفتم السلام علیک یا امام رضا خودمو رسوندم پا پنجره فولاد تو رو سپردم به امام رضا دیگه هیچی نفهمیدم . یه صداههایی به گوشم میرسید متوجه نمی شدم بیشتر دقت کردم خیلی مبهم بود چشمو باز کردم خیلی تار میدیدم چشامو بستم با خودم گفتم یعنی نینی به...
9 تير 1390
1